امام حسين ـ عليه السّلام ـ در آغاز حركت خويش از مدينه، تنها با توكّل بر خدا اين راه را برگزيدحتي توكّلش بر ياران همراه هم نبود. از اين رو از آنان نيز خواست كه هر كه ميخواهد برگردد. با اين توكّل بود كه هيچ پيشآمدي در عزم او خلل وارد نميكرد در وصيّتي كه به برادرش محمد حنفيّه در آغاز حركت از مدينه داشت، ضمن بيان انگيزه و هدف خويش از اين قيام، در پايان فرمود:
«ما توفيقي الاّ بالله، عليه توكّلت و اليه انيب بحارالانوار، ج 44، ص 330.
اين خصلت برجسته در آخرين لحظات حيات حضرت نيز همراه او بود. وقتي زخمي و نيزه خورده بر زمين افتاده، بود در آن مناجات بلند و عارفانه با معبود خويش از اين توكل بر ذات قادر متعال دم ميزد:
«اَسْتَعينُ بِكَ ضَعيفاً وَ اَتَوَكَّلُ عَلَيْكَ كافياً. مقتل الحسين، مقرّم، ص 357.
امام (ره) نیز در مذمت انسانی که توکلش به خدا نیست می فرماید: انسان غير صابر و بى شكيبا زبانش به شكايت هر كس و ناكس باز شود و اين علاوه بر رسوا ىي پيش مردم و معروفيت به سست عنصرى و كم ثباتى و افتادن از نظر خلق، پيش ملائكة الله و در درگاه قدس ربوبيت از ارزش می افتد.
اى عزيز!
بنده ای که نتواند، مصيبت كه از حق و محبوب مطلق به او می رسد، تحمل كند، و انسانى كه از ولى نعمت خود كه هزاران هزار نعمت ديده و هميشه مستغرق نعم تهاى او است، يك بليه ديد زبان به شكايت پيش خلق گشود، چه ايمانى دارد؟ و چه تسليمى در مقام مقدس حق دارد؟ پس درست است كه گفته شود كسى كه صبر ندارد، ايمان ندارد. اگر تو به جناب ربوبى ايمان داشته باشى و مجارى امور را به يد قدرت كامله او بدانى و كسى را متصرف در امور ندانى، البته از پيش آمدهاى روزگار و از بليات وارده، شكايت پيش غير حق تعالى نكنى. بلكه آ نها را به جان و دل بخرى و شكر نعم حق كنى.
نظرات شما عزیزان: